صدراصدرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

صدرا همه زندگی من

روز قشنگ دیدار

1389/11/10 16:30
نویسنده : مامان آتی
493 بازدید
اشتراک گذاری

10/11/89

 سلام پسرگلم.

این دفعه شبت به خیر.امشب با همه شبای دیگه فرق می کنه.واقعاً نمی دونم اسمشو چی بذارم.کمتر از 10 ساعت دیگه میای پیشم.واقعاً فردا روز وصله یا روز جدایی؟نمی دونم چه احساسی داری اما من دلم می خواد گریه کنم.دلم نمیخواد ازت جدا شم.دلم می خواست تا آخر عمرم طعم این لحظه های قشنگ رو بچشم.شاید باورت نشه پسرم اما الان اشکام دارن میان.خودمم نمیدونم چرا؟میدونم فردا میای پیشم.پس چرا اینقدر بی قرارم؟فردا صبح قراره بریم بیمارستان.الان که دارم می نویسم ساعت 12 شب 10/11/89 باباجونت خوابه.منم باید برم حمام اما ترجیح می دم صبح زود برم.نی نی قشنگم فردا می بینمت.امشب آخرین تکوناتو تو ذهنم ثبت می کنم. دلم براشون خیلی تنگ می شه.فردا میای پیشم و من بهت شیر می دم.دعا کن مامانی شیرخوب داشته باشه تا پسر گلم گرسنه نمونه.امشب از همه خواستم واسم دعا کنن.دعا کنن تا پسر گلم سالم باشه.پریروزم با همدیگه رفتیم حرم امام رضا(ع).یادته که ؟خیلی دعا کردم.برای همه دعا کردم وخیلی خوشهال بودم که تونستم با تو،با همدیگه بریم حرم.وقتی به دنیا بیای با باباجون سه تایی میریم.صدرای گلم نمی دونم فردا چی پیش میاد.اما اگر یه زمانی منو ندیدی بدون با تمام وجود دوست داشتم.آرزومه که بگیرمت تو بغلم و شیرت بدم.برای مامان دعا کن.من هم برای تو دعا میکنم.دوست دارم عزیزم.فردا می بینمت.فردا روز قشنگ دیداره.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بیتا
9 خرداد 90 20:25
من 4 ماهه باردارم و دکتر گفته بچه احتمالا دختره و من که پسر می خواستم دیگه با هاش حرف نزدم و گفتم نمی خوامش.کلی گریه کردم وب شما را خوندم از بچم خجالت می کشم