خلاصه 4 ماه غیبت
به نام خداوندی که معنی عشق مادر به فرزند را فهماند
و سلام به موجودی که زندگی بدون او دیگر معنا و مفهومی ندارد.دوریش برایم سخت است و بی تابی هایش دلم را کباب میکند.سلام به پسرم صدرا.موجودی که همه زندگی من و همسرم شده است.تنها دلیل نفس کشیدن...نمیدانم از کجا برایت بنویسم.راستش را بخواهی چندماهی است که سرمادرت حسابی شلوغ شده و به طور دقیق نزدیک 4 ماهی میشود که هنوز یک خط هم برایت ننوشته ام.دیروز برایت تصمیم گرفتم برایت در دفترت بنویسم و امروز به قولم عمل می کنم.امروز 9/4/91 روز جمعه است و مادر در محل کار جدید مشغول نوشتن می باشد.شاید فراموش نکرده باشی زمانی که مادر کار سابق را رها کرد به تو قول داد که تا زمان یکساله شدنت به سرکار نخواهد رفت و مادر به قولش وفادار بود.کار جدید مادرت کاری است که دوستش دارد.حقوق و مزایای کار هم خوب است.تنها مشکلی که می ماند دوری مادر است از پسرش .بی تابی های پسرک است موقع جدایی از مادر.پسرک در زمان نبود مادر کنار مادر بزرگ ها به سر می برد.هردو مادربزرگ مهربان تنهایی پسرک را پر میکنند.روزها از پی هم میگذرند و پسرک بزرگ و بزرگتر می شود.او اکنون 11 دندان دارد و دندانهای نیش او در حال جوانه زدن هستند.کلمات زیادی را ادا میکند.کلماتی که با تکرار هر کدام دلت می خواهد گازش بگیری و فشارش دهی. چقدر لذت بخش است شنیدن اصواتی که به صورت نامفهموم از زبان کوچکش جاری می شود.
بابا – ماما – به به – آتی – دِدا به معنی رضا. اَمی به معنای امیر. آبی به منای آب – صدای انواع حیوانات بع بع –جیک جیک –قار قار
زمانی که سرش به جایی برخورد می کند آن محل بد میشود و این کلمه را در حالی که گریه میکند چندین بار تکرار میکند. بد بد بد
زمانی که هواپیمایی را در آسمان می بیند یا حتی زمانی که صدایش را می شنود آن قدر ذوق زده می شود که حد ندارد آن وقت با کلام شیرین خودش میگوید هوا هوا دیدی؟ دیدی؟و این کلمه را چندین بار تکرار میکند.
عاشق رانندگی کردن و دست زدن به اجزای ماشین است .فقط کافی است پشت فرمان را خالی ببیند با چنان عشقی رانندگی میکند که گویی سالهاست رانندست.
اگر از تمام تعارفات بگذرم کم شیطان نیست.از هر محلی برای بالا رفتن و پله درست کردن استفاده میکند.مثلا از روی میزهای کوچک برروی میز ناهارخوری از میز ناهار خوری برروی اپن آشپزخانه و در انتها از روی اپن بر روی تستر بدبخت رفته و می ایستد.اپن آشپزخانه ؛ میز کامپیوتر؛و دراور اتاق خوابمان محلهای مورد علاقه صدرا برای فضولی کردن هستند. کارهایش کمی برایم عجیب است.راستش کمی میترسم نمیدانم آیا این صدراست که اینقدر شیطان و فضول است یا سنش اقتضا می کند که اینگونه باشد.فقط این را میدانم که لجباز بودنش به مادرش رفته.خدا خودش رحم کند.
توضیحات:
** این متن در روز 9/4/91 نوشته شده اما در تاریخ 2/5/91 بر روی وبلاگ گذاشته می شود.**
**به دلیل دایل آپ بودن اینترنت از گذاشتن عکسهای جدید معذورم انشالاه در فرصت مناسبی این وظیفه را نیز انجام میدهم.**
**از دوستان باوفای خود که به اینجانب و وبلاگ پسرک لطف داشته و در زمان غیبت برای وبلاگ نظر گذاشتند کمال تشکر را دارم.**
این پست ویرایش می شود جهت بارگذاری عکس های جدید